حسام الدینحسام الدین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

نی نی دردسر

یاحسین....

امسال دومین محرم زندگیت رو دیدی حسام قشنگم...پارسال خیلی کوچیک بودی که من و بابامسعود لباس سقایی تنت کردیم و روز عاشورا بردیمت بیرون و تو تو بغل من خوابت برد...امسال شبا هم با باباییبردیمت بیرون و دسته ها رو تماشا میکردی و برات جالب بود ..امروز هم ساعت 12 رفتیم بیرون و مراسم عزاداری رو تماشا کردیم ... محرم اتفاق بزرگی توی تاریخ زندگی  همه ی ماست .شهادت مرد بزرگ اسلام حضرت امام حسین.کاش بتونیم تو این روزا یه کم درس گذشت و ایثار و صبوری و ایمان و بزرگ منشی رو یاد بگیریم قندعسل من امیدوارم صاحب این روزای عزیز همیشه مراقبت باشه آرزوی من فقط و فقط دیدن خوشبختی و سلامت تو و همه ی بچه های دنیاس..امیدوارم به حق این روزای بزرگ تمام...
29 آبان 1393

زندگی....

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم، انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..   زندگی کوتاه است ..   پس به زندگی ات عشق بورز .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و .. قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن قبل از اینکه بنویسی » فکر کن قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی » ببخش قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن قبل از تنفر » عشق بورز ...
29 آبان 1393

اولین سالروز تولد من......

خیلی خوشحالم از اینکه ... تو به دنیا اومدی تو...   دنیا فهمید که تو انگار ... نیمه گمشدمی تو...   زندگی خیلی خوبه ... چون که خدا تو رو داده...   روز تولدم برام ... فرشته شو فرستاده...   خدا مهربونی کرد... تو رو سپرد دست خودم... دست تو گرفتم و ... فهمیدم عاشقت شدم...   تولدت مبارک عشق قشنگ زندگی من... نفس و عمر مامان و بابا...   تولدت مبارک عزیزم.   چقدر خوبه که تو هستی . بدون تو انگار دنیای ما یه چیز بزرگ رو کم داشت. خدایا کمک کن تا قدر این نعمت بزرگتو بدونیم و به خوبی از امانتت نگهداری کنیم. پسر خوشگل من....
29 آبان 1393
1